حلقههای سیاهی كه گاهی اطراف چشم مشاهده میكنیم، در واقع مویرگهای خونی هستند كه هالهای سیاه به وجود میآورند. علل زیادی از جمله آلرژی، ناراحتیهای كلیوی، استعمال دخانیات، كمخونی و... در بروز سیـاهی دور چشـم موثر هستند.
برای رها شدن از این سیاهی، کافی است؛
يک قاشق غذاخوري روغن زيتون تصفيه نشده به همراه 2گرم نمک را باهم مخلوط کنید و با دقت کامل به زير چشــم بکشيد ؛ بسيار مواظب باشيد که از آن داخل چشــم نرود .
پس از حدود 45 دقيقه آنرا با آب و صابون به آرامي بشوييد. از اين محلول به مدت يک هفته و به فاصله يکروز در ميان استفاده نمایید.
نظرات شما عزیزان:
سمانه
ساعت9:27---11 ارديبهشت 1392
عالی بود نازنین
سلام
اجی
چطور مطوری
دکی جووونم
والا اجی این اقایی که میگی حکمه شووووووووووره منو دوس داره
میبینی چه خوشتیپه؟؟؟؟؟؟؟
دلیل سیگارکشیدنشم
منم دیگه
خب عاشقمه
ازعشق من داره سیگارمیکشه هرچی هم بهش میگم گوش نمیکنه
حمید
ساعت17:30---23 فروردين 1392
من همین مشکلو دارم،دیگه خسته شدم، اونایی که ندیدن تا حالا منو دفعه اول میگن: چی شده مریض هستید شما؟؟
حتما این ماسک آسونو امتحانش میکنم و اگه انشاءالله خوب بود همیشه این کارو میکنم.
مر30 از شما
حتما این ماسک آسونو امتحانش میکنم و اگه انشاءالله خوب بود همیشه این کارو میکنم.
مر30 از شما
چقدر مفید
حتماًدر اولین فرصت امتحانش میکنم و خبرشو میدم. ممنون
نجارها كورند !
تخت دو نفره مي سازند !
نمي بينند همه تنهائيم !
حتي آنهايي كه دو نفره مي خوابند !!
تخت دو نفره مي سازند !
نمي بينند همه تنهائيم !
حتي آنهايي كه دو نفره مي خوابند !!
سلام خواهرگرامی و
خوب من
خوبی گلم
چخبر
اجی این ماسک خیلی به دردمن خورد
من چون زیاد پای کامپیوترم
هم اکثرا عینک میزنم
وچشام ضعیفه
این ماسک برامن خیلی خوبه
دستت طلا عجیجم
خواهری واسه خودت پزشکی هااااااا
ها من دیگه بهت میگم دکی یاسی
خوب من
خوبی گلم
چخبر
اجی این ماسک خیلی به دردمن خورد
من چون زیاد پای کامپیوترم
هم اکثرا عینک میزنم
وچشام ضعیفه
این ماسک برامن خیلی خوبه
دستت طلا عجیجم
خواهری واسه خودت پزشکی هااااااا
ها من دیگه بهت میگم دکی یاسی
چه میداند کسی شاید در آن شب
که چشمانش به تاریکی درخشید
نگاهش انتظار دیگری داشت
که یکدم در نگاهم ماند و لغزید
چه میداند کسی شاید در آن روز
که دزدانه به چشمم چشم میدوخت
بر لبانش حرف دیگری داشت
نگاهش از نگاهم داشت میسوخت….
که چشمانش به تاریکی درخشید
نگاهش انتظار دیگری داشت
که یکدم در نگاهم ماند و لغزید
چه میداند کسی شاید در آن روز
که دزدانه به چشمم چشم میدوخت
بر لبانش حرف دیگری داشت
نگاهش از نگاهم داشت میسوخت….
.: Weblog Themes By Pichak :.